آیا در عصر دیجیتال تئاتر همچنان می تواند پاسخگوی دغدغه های مردم این عصر باشد؟
در مقاله ای با عنوان آیا در عصر دیجیتال، نمایش همچنان موضوعیت خواهد داشت؟ هنرمندان برجسته تئاتر (بازیگران، کارگردانان، تهیهکنندگان و…) به جست و جوی پاسخ این سئوال پرداختند که در مقاله ای به قلم دکتر کریگ لمبرت، معاون سردبیر مجلهی هاروارد منتشر شده است. این مقاله توسط گروه تئاتر اگزیت ترجمه و در اختیار هنرآنلاین قرار گرفته است. بخش دوم این مقاله را در اینجا می خوانید: ...
شهربازی با نورپردازی صحنهای
جان لیتگو میگوید: "برادوی امروز بسیار عجیب شده است. درست مانند شهربازی تئاتری!" در این صورت، کاری موفق و بلندمدت در مرکز شهر بوده است. شوهایی که در "برادوی" به صحنه میآیند-عملاً تعداد مشخصی از تئاترها در میدان تایم و اطراف آن- از نظر مالی قویاً موفق هستند. بر اساس آمار لیگ برادوی مجموع درآمد گیشه در سال حدود یک میلیارد دلار است، به علاوه ۱ میلیارد دلار که از تئاترهایی که به عنوان بخشی از تور خود در آنجا اجرا میکنند گرفته میشود، که به گفته تام مک گارت رئیس کیبرند اینترتینمنت، "در کسب و کار رسانه چندان زیاد نیست." شرکت او یکی از تهیهکنندگان اصلی تئاتر زنده از جمله نمایشهای برادوی و نیز تورهای اجرای تئاتر است. (گیشه سینماها در آمریکا و کانادا در سال ۲۰۱۰، ۱۰/۶ میلیارد دلار بوده است.) وی میافزاید: "اما با این حال در اوج ریاضت اقتصادی اخیر، برادوی یک سال بیسابقه و رکورددار داشته است."
نزدیک به نیمی از شوهای برادوی نمایش عادی هستند، اما نمایشهای موزیکال، هم از نظر مخاطب و هم درآمد غالب هستند. تئاترهای برادوی بخش عمدهی مخاطبان خود (۶۲٪) را از میان گردشگران جذب میکند، که نزدیک به دو سوم آنها درآمدی بالای ۷۵ هزار دلار در سال دارند و ۶۶٪ آنها زن هستند. (بالاتر از ۵۵٪ درصد در سال ۱۹۸۰) این بخش همچنان سودآور است، با وجود اینکه از هر ۸ تولید جدید، تنها یکی موفق میشود. با این وجود که سرمایهگذاری مطمئنی نیست، اما یک کار پرفروش میتواند سرمایه تولید را در سال ۸۰ به ۱ بازگرداند. همچنین حمایتکنندگان از بازتولید یکی از شوهای مشهور توانستهاند حدوداً ۲۰ به ۱ از سرمایه اولیه کسب درآمد کنند، در حالیکه اثر نیز همچنان روی صحنه و در حال فروش است.
مکگارت میگوید: "برادوی کسبوکاری پرهزینه است. جریان اصلی است-برای اینکه تجربی باشد ساخته نشده است، همچنان که استودیوهای فیلمسازی وقتی به عنوان فیلمساز مستقل عمل میکنند، همان تولیدات همیشگی خود را نمیسازند." اما به گفته او تفاوت اصلی تئاتر با سینما این است که "میتوان یک فیلم را بر روی هزار پرده یا پنجهزار پرده اکران کرد، اما یک شوی برادوی محدود به ظرفیتهای تئاتر است- حتی با وجود اینکه اجراها میتوانند زمان مشخصی برای پایان نداشته باشند، اما قرار نیست صندلیهای جدید در سالنها سبز شود."
با وجود تمام ریسکها، برای کسی که سرمایه بلااستفاده دارد و تئاتر را هم دوست دارد، "فرشته" شدن میتواند بسیار هیجانانگیز باشد. میتوانید بخشی از سهام یک تئاتر موزیکال را خریداری کنید، مثلاً فقط ۲۵ هزار دلار، و به این ترتیب میتوانید یک زندگی تئاتری داشته باشید. این به این معنی است که به تمام گزینشها، کارگاهها، اجراهای آزمایشی، افتتاحیهها و مهمانیهای سرمایهگذاران تمام نمایشهای برادوی دعوت خواهید شد. به گفته مکگارت: "شما میتوانید آهنگساز را به خانه خود بیاورید تا موسیقی را بر روی پیانو خانهتان بنوازد. در مقایسه با مثلاً عضو شدن در باشگاه گلف، خیلی بیشتر میشود تفریح کرد."
ماجراجویی با تماشاچیان
دیان پائولوس مدیر هنری تئاتر رپرتوار آمریکا میگوید: "سندرمی در حرفه ما وجود دارد که تماشاچی و خصوصاً جوانترها به خاطرش مورد سرزنش واقع میشوند. آنها دیگر نمیخواهند به تئاتر بروند، چرا؟ چون تمرکز حواس ندارند. ترجیح میدهند کنترل به دست خودشان باشد، با همان دستگاههای کوچک در دستانشان. گزینههای تفریحی بسیار زیاد است. فرهنگ ما دارد به بیراهه میرود. این همیشه به نظرم تضعیفکننده بوده است، چرا که جایی برای تغییر باقی نمیگذارد. ما باید این تحلیل را برگردانیم و بگوییم: شاید تقصیر ماست. شاید تقصیر دستاندرکاران هنر است. نه فقط نویسندگان و بازیگران، بلکه تمام سیستم- شاید میبایست در بازگرداندن تماشاچی به تئاتر بهتر عمل کنیم. آیا تماشاچیان رفتهاند؟ بله. آیا عادت آمدن به تئاتر را در خود نپروراندهاند؟ بله. آیا تقصیر آنهاست؟ خیر!
پائولوس از نخستین فصلی که برای تئاتر رپرتوار آمریکا در سال ۲۰۰۹ برنامهریزی کرد، دعوت به تئاتر را به روز کرد. او بریدهای تیزر مانند از "نمایش الاغ"، الهام گرفته از "رویای نیمهشب تابستان" (بدون حتی کلمهای از شکسپیر) ساخت که در اطراف تماشاچیان با شرکت رقصندههای و آهنگهایی که توسط بازیگران خوانده میشد، به صورت زنده به اجرا درمیآمد. نمایش "الاغ"، نمایشی موفق که اجرایی بلندمدت در نیویورک داشت، برای اولین در همانجا توسط پائولوس و همسرش رندی واینر (تهیهکننده) به روی صحنه رفت و پس از آن در کمبریج، همچنان تماشاچیان را دستهدسته به تئاتر "زیرو-اَرو" تئاتر رپرتوار آمریکا میکشاند؛ جاییکه امروز نامش را به نام شخصیت اصلی نمایش، آبرون تغییر داده و تبدیل به کلوب شبانه تئاتر شده است.
پائولوس میگوید: "ما میبایست محدوده معنای تئاتر را گسترش دهیم. اگر شو به جای ساعت ۸ شب، نیمهشب شروع شود چه میشود؟ اگر مدت زمانش ۱۰ دقیقه باشد چه؟ یا یک ساعت باشد؟ اگر قبل از شروع اجرا ۴۵ دقیقه برقصید چه؟ جایی را بسازید که قوانین را درهم میشکند. آبرون امروز به گروه جدیدی از مخاطبان دست پیدا کرده است: مخاطبانی جوانتر و زیر ۳۰ سال. تماشاچیان آنهایی نیستند که به تئاتر میروند. آنها میخواهند در حضور دیگران باشند، معاشرت کنند؛ آنها به این تخلیه احتیاج دارند- که تئاتر میتواند آن را برایشان فراهم کند، چیزی مثل فستیوالهای قرن پنجم آتن، یا ماشپیتِ تئاتر شکسپیر گلوب. (ت.م: ماشپیت قسمتی از محل اجرای کنسرت راک است که جلوی سن قرار دارد و مردم در آن با موسیقی راک میرقصند) تئاتر باید جایی باشد که احساس کنید: من باید آن را تجربه کنم. نه اینکه فقط آن را بخوانید یا ببینید. مردم تشنهی تجربه هستند- آنها جان میدهند برای تجربه کردن.
تئاتر آینده تئاتری خواهد بود که فعالانه مخاطبان خود را درگیر میسازد و احتمالاً نه تنها دیوار چهارم را، که سه دیوار دیگر را نیز خواهد شکست. به عنوان مثال، به تازگى در تئاترى از نیویورك به نام "شهر ما"، تماشاچیان عملاً خود را جزئى از بازیگران یافتند. در بوستون، پروژه بازیگران شكسپیر -كه توسط بنجامین اِوِت (فارغالتحصیل موسسهی تئاتر رپرتوار آمریکا) در سال ٨٦ پایه گذارى شد- شكسپیر را در مكانهایى غیر معمول مانند فروشگاهها و كلیساها اجرا كرد و عملاً شكسپیر را به كوچه و خیابان برد. بیل راچ نیز در گذشته تئاتر کورنر اِستون را که تئاتر جامعهمحور را گسترش میداد به همراه دیگران پایهگذاری کرد و برداشتهایی از نمایشهای کلاسیک را در شهرهای کوچک و محلات تولید میکرد.
جک مگان، مدیر اداره هنر در هاروارد میگوید: "خلاصه مطلب، کار در محیطهای کوچکتر میتواند جذابتر باشد، چرا که دیگر مجبور نیستید میلیونها دلار بودجهی سرمایهگذاری شده را از طریق گیشه بازگردانید و میتوانید با ۴۰ یا ۵۰ هزار دلار تمام هزینههای کار را پوشش دهید. هر چه میزان سرمایه بیشتر باشد، تهیه کننده نیز مجبور است بیشتر به تعداد تماشاچی فکر کند و در نتیجه بیشتر نظر خود را به افراد خلاق تحمیل خواهد کرد."
تئوری آموزش تئاتری
رابرت بروستاین میگوید: "اگر کودکان در معرض هنر و موسیقی قرار نگیرند، نه هنرمند بار خواهند آمد نه تماشاچی." از آنجاییکه سیستم آموزشی، موتور اولیه پرورش نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و دیگر دستاندرکاران موفق تئاتر است، بروستاین گله میکند که:"دورههای آموزشی هنر و فرهنگ در مدارس ابتدایی در دسترس نیست، چرا که بودجهها کاهش پیدا میکند و اولین قدم مدارس پس از کاهش بودجه، اخراج معلم موسیقی است."
تئاتر شکسپیر و شرکا در لنوکس با بردن تئاتر به مدارس محلی، عمیقاً با جامعه اطرافش پیوند خورده است. برنامه آنها که تقریباً شامل تمامی دبیرستانهای بخش برکشایر و همچنین بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی میشود، در طول سال بیش از ۴۰هزار دانشآموز و معلم را تحت پوشش اجراها، کارگاهها و کارآموزی قرار میدهند. از زمان آغاز فعالیتش در سال ۱۹۷۸، در کنار خود آنسامبل، نزدیک به یک میلیون شرکتکننده داشته است.
تینا پکر میگوید: "کار ما در مدارس به اندازه تولیدات تئاتریمان اهمیت دارد. هر زمانی که به دبیرستانی میرویم، برای شرکت در هر یک از نمایشهای شکسپیر معمولاً بین ۳۰ تا ۵۰ داوطلب داریم. آنها ابتدا نمایش را در مدرسه خودشان اجرا میکنند و سپس در فستیوال پاییزیمان چهار روز اجرای دبیرستانی بدون وقفه شکسپیر برای یکدیگر اجرا میکنند. هر کسی که داوطلب میشود و برای مصاحبه میآید، به شیوهای به کار گرفته میشود، و بیشتر بچهها سه سال تمام در برنامه شکسپیر شرکت میکنند. آنها بسیار مشتاقاند، چرا که این جایی است که میتوانند آزادانه صحبت کنند میتوانند احساساتشان را بروز دهند. ما میدانیم که این جامعه را میسازد: ما میبینیم بچههایی که این کار را انجام میدهند، چطور عمیقاً به هم وابسته میشوند."
در همین حال، در دهههای اخیر، انفجار سرگرمیها در فرهنگ عامه، هنجارهای فرهنگ جوانان را تغییر داده و موقعیت تئاتریها را ارتقا داده است. تام مکگارت میگوید: "شرایط دیگر مانند ۳۰ یا ۴۰ سال پیش نیست که تئاتری بودن یک انگ باشد. امروزه توانایی خواندن، رقصیدن و بازیگری در سطح بالا یک افتخار است و این مردم را تشویق میکند که به آن بپردازند." به دنبال بالا رفتن کیفیت برنامههای آموزش تئاتر در سطح مدارس متوسطه و دانشگاهها، تولیدات تئاتری به گفتهی مکگارت در بالاترین سطح خود در همهی دورانها قرار دارد. او معتقد است که علیرغم چالشهای اقتصادی بر سر راه تئاتر حرفهای، از نظر تعداد و تنوع تولیدات و نیز کیفیت کار بازیگران، کارگردانان و طراحان در همهی سطوح، تئاتر در عصر طلایی خود به سر میبرد.
جک مگان میگوید: "در هاروارد دانشجویان در سال بین ۴۰ تا ۶۰ نمایش به روی صحنه میبرند که هر یک بین ۴ تا ۸ شب اجرا میشود." بروستاین اشاره میکند که امکانات درونبرنامهای برای تئاتر به طور چشمگیری از زمان ورود او (به هاروارد) در سال ۱۹۷۹ افزایش یافتهاند. او به یاد میآورد: "زمانی بود که حتی یک واحد درسی تئاتر هم وجود نداشت، جز کلاس نمایشنامهنویسی ویلیام آلفرد (استاد دانشگاه و نمایشنامهنویس انگلیسی). تئاتر رپرتوار آمریکا ۱۲ دوره آموزشی مطالعات تئاتر معرفی کرد که کمیته هنرهای نمایشی آن را تصویب کرد، اما زمزمههایی به گوش میرسید. برخی از اعضا شروع کردند به درخواست مبنی بر اینکه معلمان بازیگری و کارگردانی ما میبایست مدارک تحصیلی بالا و نشریات علمی آکادمیک داشته باشند. آکادمیک شدن مرگ غریزه خلاق است. اما دانشگاهیان خلاق میدانند که نمیتوان محدودیتهای آکادمیک را بر افراد خلاق نیز اعمال کرد.
هاروارد یکی از معدود کالجهای بزرگ است که مرکز هنرهای نمایشی ندارد. پیتر سلارس در جلسه گفتگویی در تئاتر رپرتوار آمریکا با موضوع اپرای "نیکسون در چین" که برای اولین بار توسط وی کارگردانی شده و به روی صحنه رفته بود- عنوان کرد:"من به هاروارد آمدم چون هیچ دپارتمان تئاتری نداشتند؛ دانشگاههای زیادی وجود ندارند که از چنین امتیازی برخوردار باشند. تئاتر چیزی است که اصلاً داخل دپارتمان نمیگنجد. من عاشق این هستم که هنرمندان اینجا مجبور میشوند که خودشان راهشان را پیدا کنند. با این وجود، کمیته هنرهای نمایشی با ریاست مارتین پوچنر استاد تئاتر و ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی از وین، در حال ایجاد مرکز تئاتر (به پیشنهاد کارگروه هنر که در سال ۲۰۰۷ توسط پرزیدنت دروفاست به کار گرفته شد) برای تقویت -و نه تحمیل و جایگزینی- اجراهای زندهی فوق برنامه است.
این خبر خوشی برای بیل راچ است. او میگوید: "من در برخی از برنامههای بسیار منسجم تئاتر تدریس کردهام و از کار کم دانشجویان وحشتزده بودم، از اینکه چقدر فرصت بازیگری و کاگردانی و تمرین حرفه برایشان کم بود. من در هاروارد ۲۶ نمایش در هر گوشه از دانشگاه کارگردانی کردم، از زیرزمین خوابگاه، تا پلههای وایدنر."
داستانهایی که به نمایش درمیآیند
بیل راچ میگوید: "انسانهایی در یک اتاق، در حال خلق و تجربه یک داستان در کنار هم- این از بین نخواهد رفت. حتی امروز به گونهای عطش بیشتری هم برای آن وجود دارد." تینا پکر با او موافق است: "تنها از راه جمع شدن انسانها دور هم است. همان کاری که تئاتر میکند، که میتوان انسانیت را واقعاً حس کرد. حسی قوی، درونی و محسوس یک حس جمعی. آن را نمیتوان در فیسبوک احساس کرد، نمیتوان در تلویزیون آن را جست، و حقیقت را نیز در هیچ یک از اینها نمیتوان یافت."
او ادامه میدهد: "یونانیها، همه را در یک جا جمع میکردند، در دوران الیزابت هم اینچنین بود، درحالیکه بازیگران با مخاطبی حرف میزدند که گوش میکرد، نه این که نگاه کند. تغییر شکل صحنه تئاتر و به وجود آمدن قاب صحنه، تماشاچیان را از بازیگران جدا کرد و قابی یا پنجرهای را به وجود آورد که نمایش از داخل آن دیده شود. حال ما به جایی رسیدهایم که تماشاچیان و بازیگران حتی با هم در یک اتاق هم نیستند. اما پرسیدن سوال با هم- این چیزی است که اجتماع را میسازد. به عنوان یک بازیگر، وقتی که موفق هستید، آن را در بدنتان احساس میکنید، احساس میکنید که دارید به آن میرسید. تصویری درونی از نقش کسی که بازی میکنید دارید؛ که یک کل منسجم میسازد. آن را از طریق واکنش مخاطبانی که آن را درک کردهاند نیز احساس میکنید."
چنین تجربهای نمیتواند با هیچچیزی که بر صفحهی تصویر، به شکل سهبعدی یا حتی متعامل دیده میشود، جایگزین شود. تئاتر مطمئناً در آینده زنده خواهد ماند- تنها سوال این است که چه شکلی خواهد داشت؟ عطش برای داستانسرایی زنده، برای تجربه مشترک بازیگر و تماشاچی، ممکن است حتی افزایش یابد؛ اگر، و وقتی، که مردم از بستههای بینقص تدوینشده و جلاخورده و پرزرقوبرق تلویزیون و تولیدات سینمایی خسته شوند. لیتگو میگوید: "در تئاتر نوعی ظرافت شکننده وجود دارد، چرا که هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد. نوعی هیجان نفسگیر در تئاتر نهفته است."
مهدی شفیعی، مدیرکل هنرهای نمایشی در یادداشتی روز جهانی تئاتر را به هنرمندان و دستاندرکاران این هنر تبریک گفت.
به گزارش سایت ایران تئاتر، مهدی شفیعی در بخشی از این یادداشت آورده است: تئاتر، غنیمت با مردم بودن است و آرزومندم این آرمان در روزگاری که به ناخوشایندی شنونده خشمها و خشونتها در گوشه گوشه جهان هستیم، یادآور ارجمندی انسان و انسانیت باشد...
متن کامل پیام مدیرکل هنرهای نمایشی به این شرح است:
طلیعه تئاتر در روزهایی که نمایش بهار بر صحنه طبیعت است، طلیعه روز و روزگاری دیگرگونه در جان و جهان تئاتر است. دعا کنیم در این بهار، درخت تئاتر پر از غنچههای تلاش و گلهای توانستن باشد. تئاتر، غنیمت با مردم بودن است و آرزومندم این آرمان در روزگاری که به ناخوشایندی شنونده خشمها و خشونتها در گوشه گوشه جهان هستیم، یادآور ارجمندی انسان و انسانیت باشد.
به تئاتر سلام و به همه هنرمندان تئاتر که خلاق و صبورانه، آفرینشگر آثار آبرومند این روزگار بودهاند درود...
این کاروان یک سال پر فراز و فرود را پشت سر گذاشته است. این روز عزیز را با غنیمت دانستن تجربه پشت سر و به امید همراهی بیش از پیش اهالی ارجمند تئاتر تبریک عرض میکنم. هماره باد هنر ایرانی و چون همیشه در اوج...»
این کارگاه که به منظور ارتقای سطح کمی و کیفی آثار هنرمندان جوان برای شرکت در دومین جشنواره استانی تئاتر جوان سوره ماه و سایر جشنواره ها توسط حوزه هنری یزد برگزار گردید. با استقبال خوب هنرمندان استان و اعضای گروه تئاتر جوان روبرو شد.
در این کارگاه هنرمندان و علاقه مندان هنرهای نمایشی با تکنیک های بداهه پردازی، پرورش ایده، ساختار نمایشنامه و انتخاب شیوه اجرایی مناسب در فرایند تمرین های گروهی آشنا می شوند.
سرپرست گروه تئاتر جوان ضمن استقبال از این کارگاه و دعوت اعضای خود برای شرکت در این برنامه گفت : سعید شهریار از هنرمندان فعال و مطرح تئاتر استان می باشد که استفاده از تجربیات ارزنده ایشان توسط اعضای گروه ما باعث افتخار خواهد بود...
آقایی افزود : باعث دلگرمی ماست که هنرمندان محبوب و دوست داشتنی مثل سعید شهریار که سوابق درخشانی در عرصه تئاتر استان و کشور دارند به کمک اهالی تئاتر شهرستانهای استان شتافته اند و گامی در جهت پیشبرد اهداف تئاتری درست استان برمیدارند . در اینجا باید از همه دوستداران و جوانان تازه وارد خواست که با اشتیاق در این کلاسها شرکت کنند و باعث گردند که حضور این هنرمندان هر چه بیشتر گردد تا از تجربیات آنها در جهت رسیدن هر چه زودتر به اهداف عالی استفاده نماییم . مطمئنا افتخارات این هنرمندان در طی سالها گذشته تصادفی به دست نیامده و تکرار بر مکررات نشانگر آن است که راه درست و برنامه ریزی هدفمند حتما نتیجه خواهد داد . امید به رشد و بالندگی کل هنرمندان استان در قالب صداقت ، درستی و انسانیت که باعث اتحاد و انسجام واقعی می گردد که دیری است از این همه نبودها رنج می بریم ...
کارگردان نمایش سکوت روشن بعد از اختتامیه جشنواره منطقه ای تئاتر معلولین کویر ضمن تبریک به تیم اجرایی خود گفت : به توانایی روشن دلان عزیز افتخار میکنم . شاید من فقط 4 روز درگیر تمرین این نمایش بودم . اما تلاش درست و همت شما باعث شد تا اتفاقات خوبی بیفتد و باعث افتخار گردید ...
حضور خود را در چنین جشنواره های کم حاشیه و خالصانه را بسیار با ارزش تر میدانم تا حضور در جشنواره های استانی ارشاد با هزاران جو و حاشیه سازی به خاطر رسیدن به چیزی که حقمان نیست . تمام هم و غم من رسیدن به یک تجربه شیرین در کنار بچه های روشن دل بود و هیچ هدفی جز کشف توانایی این عزیزان را نداشتم تا بتوانم شکرگزار خدای متعال باشم . شادی بچه های روشن دل تمام آرزوی من بود و من در پایان به آرزوی خود رسیدم . خوشحالم که بچه ها یکبار هم که شده در کنار یکدیگر پیروزی را با زحمت و تلاش به دست آوردیم و فهمیدیم تلاش و همت مضاعف با هدف و تکنیک درست به نتیجه خواهد رسید .
البته به قول برخی این جشنواره ها ارزش آنچنانی ندارد و این درست است ولی ارزش انسانهایی که پاک و بی آلایش هستند بی نهایت بیشتر از این جشنواره ها می باشد . اینکه با نداشتن خیلی از امتیازات و توانایی های جسمی و روحی و فکری باز هم امیدوار هستند و از تلاش و کوشش دست برنداشته اند . افتخار میکنم که برای چنین افراد متعهد و انسانی خدمت میکنم و تا زمانی که بتوانم در هر زمینه ای کوتاهی نخواهم کرد و مطمئنم افتخارات بیشتری را به دست خواهند آورد . امید که دریچه ای زیبا به سوی انسانیت و جاودانگی باشد که همه چیز در خوبی و انسانیت جاودانه خواهد ماند .
روزهای پرحاشیه با خبرهای کذب و ساختگی و بازی با افکار هنرمندان تشنه تئاتر واقعی، سرانجام عده ای مثلا هنرمند تئاتر در استان یزد است . بدنبال آخرین بحث و گفتگو و تبادل نظر سرپرست گروه تئاتر جوان در جمع برخی از شهرستانهای استان که در خبرهای قبلی به عنوان :
عنوان گردید، تا شهرستانها کمی روشن تر در مسیر تصمیم گیری های آینده تئاتر قدم بردارند. اما در این بین باعث ناراحتی برخی هنرمندان خاص و سوء استفاده خبری بازینامه گردید که آقایی در پاسخ به این حرکت که به ظاهر دوستانه و دلسوزانه بود ولی عملا در پشت آن افکاری پلید پنهان بود، با هماهنگی دوستان تئاتری خود در شهرستانها و مرکز استان پیامی دیگر را منتشر کرد ...
بازینامه جان در چه فکری که گاهی می بینیم ساز دوستی با این و آن را می زنی و هر از گاه سفره ای رنگین برای سیر یا حتی مریض کردن برخی آدمهای ساده لوح را پهن میکنی . فکر میکنی این روش شما باعث رشد تئاتر استان خواهد شد . البته اگر صداقت را در ارائه مطلب و نظرات هنرمندان شهرستانهای استان را داشتی مطمئنا ما نیز حرفی نداشتیم . اما می بینیم که نظرات خیلی ها از شهرستانهای مختلف را در بازینامه تائید نکرده اید و فقط خبرهایی که منافع بیشتری برای شما داشته است را درج نموده اید . می توانید بگویید شما که صادقانه برای رشد تئاتر استان قدم برمیدارید چرا این حرکت را میکنید ؟ چرا نظراتی که هیچ توهین یا حرف غیر اخلاقی ندارد را در سایت منتشر نکردید ؟ چرا با توجه به نظرات شنیده شده از دوستان شهرستانی که خیلی ها نظر داده بودند شنیده شد که از بین 45 نظر به بالا فقط 16 نظر را منعکس میکنید و مابقی برای شما ارزش ندارد ؟! پس اگر این طور است شما دلیل حضورت چیز دیگری است و دوست و دشمن شدنت نیز دلیل دیگری دارد . دوست داری تا برخی را سیر وساکت ببینی و برخی را از شدت سیری یا گرسنگی مریض ببینی به نظرت زشت نیست ؟!!!! یعنی دوست ندارید تئاتر به مسیر طبیعی و درست خویش برود و باید به راهی برود که شما میخواهید ؟!!!!
کوچکترین پیامی که برای شما ارسال گردید و شما ساده از کنارش گذشتید نظر خود من بود که عنوان کرده بودم : (آقای بازینامه!! جرات دارید خودتان را معرفی کنید تا در محل دفتر نداشته ی بازینامه گفتگو کنیم!!)
می توانید بگویید چرا این خبر را نزدید ؟!!! نکند همه شما را میشناسند و هیچ شک و شهبه ای در حضور شما وجود ندارد ؟!!! چرا هستی و چرا می مانی و چگونه خواهی رفت ؟!!! چه اثرات مثبت و منفی داری؟!!! و آیا اثرات منفی بیشتری نداری ؟!!! اصلا بیخیال بیا با هم بحث و تبادل نظر کنیم و همه این گفتمان را هم در بازینامه و هم در سایت خودمان منعکس کنیم و آزادانه نظر همه دوستان تئاتری را ارائه دهیم . دوستان تئاتری ما که برخی می ترسند نظری به نام خودشان بدهند که نکند فردا حرفها بشوند و کارهایشان بر باد رود و دشمنی پیدا کنند !!! تو دیگر چرا هویتت را مشخص نمیکنی تا نترسند از قماش اینوری یا آنوری ؟!!!
در هر صورت خواستم بگویم که دوست داریم ضمن معرفی خود به هنرمندان و روشن کردن هدف خود از حضورت، صادقانه به بحث و تبادل نظر بنشینی و اجازه دهی هر نظری که غیر اخلاقی نیست درج گردد تا ما بیشتر جامعه و خانواده تئاتری خود را بشناسیم . این قایم موشک بازی ها همان رویه آدمهای دورو را می نمایاند که از هر کس خوششان نمی آید به وقتش دیوی می سازند منفور و از هر کس خوششان بیاید به وقتش بتی میسازند قابل ستایش و این غیر انسانی ترین حرکت از آدمی است ... و همین بس که امید دارم انسانیت و صداقت را محور رشد و اعتلای خود کنیم و بس ...
نمایش عکاس از 8 الی 10 آبان به مدت سه شب به اجرا رسید . در این اجرا با توجه به تبلیغات کم صورت گرفته تماشاچی خوبی داشت و حضور هنرمندان تئاتر شهرستان بالاخص استاد سید ناصر امامی میبدی باعث افتخار گردید ...
سرپرست گروه تئاتر جوان ضمن قدردانی از کلیه اعضای تیم اجرایی این نمایش گفت : از همه شما دوستان عزیز که در عرصه پر مشقت تئاتر میبد قدم گذارده اید و خالصانه تلاش میکنید بی نهایت متشکرم . از این جمله پر مشقت حرفها بر می آید که بهتر است برخی را بازگویم تا بهتر متوجه باشید و درست تر قدم بردارید . اول اینکه در این مسیر که شاخص های اندکی وجود دارند که دوستانه به فکر کمک به رشد و اعتلای این هنر زیبا باشند گاهی سد بزرگی در مسیر رشد نیز می شوند که باید از آنها عبور کنیم . دوم اینکه گاهی در همین مسیر دوستانمان را بهتر می شناسیم و می فهمیم که همه ما را به خاطر خودشان می خواستند و نه به خاطر خودمان . پس ما به خاطر هنر قدم بر میداریم . سوم و آخر اینکه در مسیر رشد و اعتلا همیشه مشکلات و سختی ها و مشقت ها وجود داشته و اگر وجود نداشته باشد رسیدن به پیروزی و اعتلا اصلا زیبایی و شیرینی خاص خود را ندارد . سیمرغی ها همه این مطلب را به زیبایی درک می کنند و لازم نمی بینم تا همه مطلب را باز کنم .
در پایان سرپرست گروه گفت : بچه های عزیز حرکت شما قابل تحسین است اما در این مسیر اشتباهاتی مرتکب شدید که دوست دارم آخرین بار باشد و خطاهای هنری ای مرتکب شدید که دوست دارم تجربه شده باشد و باز خودسری هایی کردید که دوست دارم با شناختن حرمت ها مسیر خود را پیدا کنید و اصولی قدم بردارید . هرگز برای رسیدن به اهداف والای هنری خود دوستی ها و صمیمیت ها را زیر سوال نبرید و هیچگاه در این مسیر تکروی نکنید که در پایان جز یاس و ناامیدی نخواهید دید . همیشه در قالب گروهی منسجم محکم گام بردارید و مطمئن باشید اگر اهداف عالی ای در سر داشته باشید و با هم یکی شوید و از منم ها دست بردارید هزاران برابر از سیمرغ بالاتر خواهید رفت و هیچگاه در سیمرغ باقی نخواهید ماند بلکه صدها برابر از سیمرغ هم بیشتر رشد خواهید کرد . به امید فهم درست یکدیگر و نگاه داشتن حرمت یکدیگر و توقعات به جا از یکدیگر تا شاهد اتفاقات زیباتری در عرصه تولید گروه باشیم. کار شما خیلی خیلی نیازمند کمک همه اعضای گروه بود و این نقاط ضعف با کمک همه خیلی کمتر می شد . امید دارم انسانیت و صداقت را محور رشد و اعتلای خود کنیم و بس ... علی یار و نگهدارتان ... یاحق ...
سرپرست گروه تئاتر جوان با اظهار تاسف از روحیه دورویی ، نفاق ، نیرنگ ، غرور و تکبر و عدم صداقت برخی از دوستان میبدی چه مسئول و چه هنرمند به اعضای خود گفت : اگر دوستان دوست دارند ادامه دهند ولی از شما می خواهم هرگز این روحیه که در برخی یا تعداد زیادی از ..... به چشم می آید نداشته باشید ...
دست از شعارهای پوچ و بی ارزش بردارید . تا کی منم و در پایان هیچ نداشته باشیم . خیلی سال پیش از کنده های تعزیه شنیده بودم میبد در تعزیه حرف اول را می زند . اما بررسی کردم و دیدم که نه میبد در استان یزد برتری را دارد و آن را هم دارد از دست می دهد . به خاطر تعصبات بی جا و عدم صداقت ها و غیره ... نگاه که می کنم همه با من دوست هستند و از پشت خنجر میزنند خدا لعنت کند کسانی که چنین روحیه ای دارند و با این روش به فکر تخریب انظار و خیلی از چیزها هستند و اینها از جمله کسانی هستند که خدا ندارند چون اگر خدا داشتند و حضورش را حس میکردند دست به چنین کردار زشتی نمی زدند . اما ما خدا را داریم و هرگز برای رشد خود به تخریب دیگران دست نمی زنیم حتی اگر در پایین ترین درجه قرار بگیریم .
سرپرست گروه ضمن اعلام اینکه این حرفها هیچ اثری ندارد و بنده فقط برای این می گویم که دوستان فکر نکنند خریم می گویم . فکر نکنند نمی فهمیم که انسانیت را فدای خیلی چیزها کرده اند ... باید بگویم که بنده به این تنگ آب کوچک دل نبسته ام به این حوضچه لجن بسته دل نبسته ام . من به دریایی فکر میکنم که برای شما دست یافتتن به ان محال است . پس تا می توانید دست و پا بزنید ، تهمت برنید ، ناروا بگویید ، بدون حضور اشخاص غیبت کنید و مسخره بگیرید و غرور و تکبر بار همک کنید و دورویی و نیرنگ و عدم صداقت و روراستی را به هم نشان دهید تا ببینیم که سر از کجا در می آورید .
در پایان سرپرست گروه گفت : جوانان و تازه بنیاد های تئاتری بدانند بنده به کمک بهترین تئاتری های کشور بالاخص استادم سید ناصر امامی میبدی و دیگر دوستانی در تعامل هستیم لحظه به لحظه در خدمت شما برای رشد تئاتر و هنر و فرهنگ این شهر هستیم و هیچ گاه از این حرکت دست برندارید تا آینده را درخشان کنید و کژی ها را رهنمود شوید و این خشک فکری ها را اصلاخ کنید و هزاران مشکل را شاید حل کنید . به امید رشد و بالندگی در کمال معرفت و انسانیت ... یا حق ...
لااقل من این طور فکر می کنم که هیچ چیز ارزشش بیشتر از زندگی نیست.
این که بعضی ها می گویند که عشق اولشان هنر است یا تئاتر است یا هر چیز دیگر و عشق دومشان می شود همسرشان و بچه هایشان را نمی فهمم!!! همه چیز دست به دست هم می دهند تا ما آرامش داشته باشیم و آرام آرام به سوی کمال مطلق که همان ذات مقدس خداست پیش برویم و عشق اول و آخر رسیدن به کمال است و در این مسیر زندگی نقش اساسی دارد. و زندگی در ابتدا همسر و بچه های هر فرد هستند و بعد وسایلی مثل هنر و ...
انتخاب همسر بسیار مهم و اساسی است در این راه و این انتخاب می تواند کمک کند تا با وسایلی مثل تئاتر زودتر به کمال مطلوب برسیم. و همین زندگی می تواند بر عکس عمل کند و ما را دور کند. در ابتدا باید چشم ها را باز کرد و گزینه ای را انتخاب کرد که بتواند در این مسیر هادی باشد. و متاسفانه خیلی وقت ها اشتباهی بزرگ گریبان هنرمندان عزیز را می گیرد؛ اشتباه این که فکر می کنند همین که همسری انتخاب کنند که هنرمند باشد کافی است! اولین شرط انتخاب شریکِ راه، انسان بودن است و داشتن نصفِ به علاوه ی یک شرط انسانیت!! و بعد باید این انسان دارای درک و شعور هنری باشد و اگر هنرمند باشد که بسیار عالی است. اما این که فقط هنرمند باشد اصلا کافی نیست و درگیری ها و آمار طلاق و دربه دری ها در بین هنرمندان نشان می دهد که این انتخاب به خوبی صورت نگرفته است. البته گاهی انسان شانس می آورد که این را نمی شود به حساب تیزهوشی فرد گذاشت و نگارنده ی این سطرهای دلسوزانه از دسته ی خوش شانس هاست: این شانس گاهی به این گونه است که انسان گاهی چشم می چرخاند و می بیند که در اقوام نزدیکش که آگاهی کافی روی ایشان دارد گزینه ای مناسب دیده می شود که اتفاقا هنرمند بسیار با شعوری هم هست و شروط انسانیت در او به وفور یافت می شود و بدون در نظر گرفتن مسایل مالی و اجتماعی و دیگر مسایل با سر می دود و این گزینه را به چشم بر هم زدنی خواستگاری می کند و خودش را یک عمر بیمه می کند ... و اما از شانس و اقبال که بگذریم با کمی تامل با دیدی باز می شود گزینه هایی خوب پیدا کرد و یک عمر با خیال راحت عاشقانه زندگی کرد و عاشقانه تئاتر کار کرد.
و حتی حقیر اعتقاد دارم که وقتی زندگی و عشق انسان در مسیر صحیح باشد می شود از هنر و عشق های فرعی گاهی چشم پوشی کرد و گذشت و اگر خدشه دار کند زندگی را حتی می توان به طور کلی از این عشق های فرعی عبور کرد و این که بعضی به خاطر تئاتر و هنر و یا هر عشق فرعی دیگر زندگی شان را دور می اندازند برای من قابل فهم نیست.
در کل در پایان این بحث کاملا دوستانه می خواهم بگویم که در انتهای سال 1391 به این فکر افتادم که کمی به زندگی هایمان فکر کنیم. بیشتر قدرشان را بدانیم. و تصمیم بگیریم که اولین اولویت و بهترین گزینه ی عشق ورزیدن را همسرانمان (که با گذشت و فداکاری با همه ی بدی های ما ساخته اند و در لحظات سخت پا به پای ما آمده اند و تنهایمان نگذاشته اند) بگذاریم و فرزندانمان و با این آرامش و صبوری به هنر هم بپردازیم و سعی کنیم در هنر آزاد باشم و آزادانه حرف بزنیم و آزادی را در جامعه توسعه دهیم ...
شاید خیلی لوس بازی باشد اعتراف کنم که من به معنای واقعی خوش بختم از داشتن زندگی ای صمیمی و عاشقانه وهنرمندانه
توی پیامی از سرپرست گروه به سایت اعلام شد که اربعین امسال رو یادتون نره ... گفتیم : یعنی چی ؟!! گفتند : برخی از بچه ها انگار فکر می کنند کسایی که تو کار تئاتر و فیلم و بازی ... هستند . دیگه همه چی شون بازیه . به خاطر همین برین به همه بچه ها بگین اگه قرار باشه تئاتر و فیلم و بازی، دین و ایمان و نماز و عشق به حسین (ع) و اهل بیت رو از ما بگیره . از همین الان میذاریمش کنار ... هیچ نیازی به هنری که قراره انسانیت رو از ما بگیره نداریم . گفتیم : مگه چی شده ؟!! گفتند : هیچی!!! فقط برین تو سایت این خبر رو بزنین که بچه ها، هنر و دین و عشق در کنار هم هستند و ما انگ کسایی که هنر رو به ابتذال کشیدن رو به جون نمی خریم . هنر هم مقدسه و هم تأثیر بالایی روی اعتقادات و ارزشهای درست دین ما میگذاره . پس ما با مردم شیعه دیگه، فرقی نداریم . منتهی دید هنری ما باعث تفاوت ما با مردم میشه که خیلی چیزها رو می بینیم و دقت می کنیم ولی مردم عادی از کنار اونا می گذرند ... این متن رو سرپرست داد تا بچه ها از همون اول که وارد هنر میشن با عشق و ایمان وارد بشن و همیشه با وضو فعالیت هنری رو شروع کنند ...
اربعین حسینی
صدای سنج، صدای زنجیر، صدای نوحه. مگه چه خبر شده بچه ها؟ باز هم همه جا سیاه پوش شده بچه ها. آخه می دونید، امروز اربعین امام حسینه. کی می دونه اربعین چه روزیه. بله بچه های خوبم. امروز چهل روز از واقعه عاشورا می گذره و برای همین، ما هر سال چهلم شهدای کربلا رو عزاداری می کنیم تا باز هم به یاد شهادت امام حسین علیه السلام باشیم و بر کسانی که اون حضرت و یارانش رو به شهادت رسوندن، لعنت بفرستیم. پس امروز هم که شما بچه های خوب و عاشق امام حسین، در مراسم اربعین حسینی شرکت می کنید، یادتون باشه دعا کنید تا خدای بزرگ همه دشمنای دین اسلام رو نابود کنه. ان شاءاللّه .
دیداری دوباره
بچه ها! احمد به مطالعه خیلی علاقه داره. اون کتاب های زیادی درباره زندگی پیامبران و امامان مطالعه کرده و چیزهای زیادی می دونه. اون امروز دوستاشو دور هم جمع کرده و درباره اربعین حسینی براشون حرف می زنه. اون می دونه که اربعین روزیه که حضرت زینب علیهاالسلام و کاروان اهل بیت پس از مدت ها به کربلا رفتن و دوباره با شهدای کربلا دیدار کردن و بر سر مرقد مطهّرشون عزاداری کردن. اون از شهدای کربلاو وقایع عاشورا برای بچه ها حرف زد و بعد هم همه با هم برای شهدای کربلا و به مناسبت اربعین امام حسین عزاداری کردن. آفرین به احمد و همه بچه های با ایمان کشورمون.
عزاداری اربعین
هر سال، روزی مثل امروز، یعنی اربعین حسینی که همه برای امام حسین علیه السلام و یارانش عزاداری می کنن، توی خونه مهتاب کوچولو هم یه مراسم برپاست. هر سال اربعین که می شه، اهالی محل به خونه اونا می آن تا با هم زیارت اربعین رو بخونن و برای امام حسین علیه السلام عزاداری کنن. مهتاب کوچولو هم که به امام حسین علیه السلام خیلی علاقه داره، همیشه توی برگزاری این مراسم به پدرو مادرش کمک می کنه و مثلاً اون کتاب های زیارت اربعین رو بین مردم تقسیم می کنه. خدای بزرگ بچه های خوبی مثل مهتاب رو خیلی خیلی دوست داره. بچه های با ایمانی که برای امام هاشون عزاداری می کنن. من می دونم که شما بچه ها هم همین طور هستید.
نشانه ایمان
بچه های خوبم! توی دین ما اسلام، دستورهایی وجود داره که باعث سعادتمندی انسان می شه؛ یعنی انسان با انجام دادن اون دستورها، به خدا نزدیک تر شده و پاداش خوبی ازخدا می گیره. حالا خوب گوش کنید. امام حسن عسگری علیه السلام امام یازدهم ما شیعیان فرمودن که انسان با ایمان چند تا نشونه داره. یکی از نشونه های آدم با ایمان، خوندن زیارت اربعین امام حسین علیه السلام . امیدوارم که شما بچه های خوب و با ایمان، از همین دوران کودکی هر سال به همراه بزرگ تراتون یا خودتون به تنهایی بتونید روزهای اربعین، این زیارت رو بخونید و برای ما هم دعا کنید.
زیارت اربعین
سلام بر تو ای ولّی خدا و حبیب خاص خدا، سلام بر تو ای دوست دار و محبوب و برگزیده خدا!
نمی دونم چند نفر از شما بچه های خوبم تا حالا زیارت اربعین امام حسین علیه السلام رو خوندید. جمله هایی رو که براتون خوندم، قسمت هایی از زیارت اربعینه که در روز اربعین، شیعیان اون رو می خونن. ما در این دعا، به امام حسین علیه السلام که در کربلا به شهادت رسید، سلام و درود می فرستیم و از خدا می خوایم که دشمنان و کسانی که امام سوم ما شیعیان و یارانش رو به شهادت رسوندن، به سزای عملشون برسونه. امیدوارم که همتون بتونید این زیارت زیبا رو در روز اربعین بخونید.
عزاداران اربعین
آفرین به شما بچه هایی که عاشق امامانتون هستید. بله با شما هستم، با شما دوستای خوبم که از همین الان لباس های مشکی کوچیکتون رو به تن کردید؛ همون لباس هایی که با خط سبز زیبا روش نوشته شده «یاحسین». چون می دونید که امروز اربعینه و منتظرید تا همراه بزرگ تراتون تو مراسم عزاداری اربعین شرکت کنید. شما بچه های با ایمان به اون مراسم می رید تا پس از گذشت چهل روز از شهادت امام حسین و یارانش، برای امامتون، برای علی اصغر کودک امام حسین که در کربلا به شهادت رسید، عزاداری کنید. آفرین به شما، آفرین.
بازگشت دوباره
بچه ها! می خوام براتون یه قصه بگم، خوب گوش کنید. مدت ها از واقعه عاشورا می گذشت و یزید، که دشمن دین خدا بود، دستور داد تا اُسرای کربلا رو به مدینه ببرن. برای همین یکی از سربازانش رو مأمور کرد تا اسرا رو به مدینه برسونه. حضرت زینب علیهاالسلام که در میون اسرا بود، از اون مأمور درخواست کرد تا اون ها رو به کربلا ببره تا حضرت زینب و بقیه اهل بیت، بتونن مرقد پاک امام حسین علیه السلام و یارانش رو زیارت کنن. اون مأمور هم قبول کرد و اون ها روز چهلم، یعنی اربعین به کربلارسیدن. پس بچه ها، اربعین روزیه که حضرت زینب و دیگر اسیران بعد از چهل روز که از عاشورا می گذشت، دوباره به کربلا اومدن و مرقد امام حسین علیه السلام و یارانش رو زیارت کردن.
خواهر داغ دیده
خیلی از شما بچه های عزیزم، حتما چیزهای زیادی درباره واقعه عاشورا و شهادت امام حسین شنیدید، ولی ببینم درباره اربعین حسینی هم کسی براتون حرفی زده؟ همون روزی که حضرت زینب و دیگر اسرا به میون کشتگان کربلااومدن. در اون روز، حضرت زینب وقتی به مزار برادرش امام حسین علیه السلام رسید، به یاد روز عاشورا افتاد و اشک از چشمانش جاری شد و با برادرش از رنج هایی که کشیده بود حرف زد و از دست دشمن شکایت کرد.
بچه های عزیز! ما هم برای زنده موندنِ نام امام حسین علیه السلام ، هر سال عاشورا و اربعین رو با شکوه بیش تری عزاداری می کنیم.
چندی است که توسط بروبچه های تئاتر شنیده شده است که سرپرست گروه قصد عزیمت به یکی از شهرهای تئاتر خیز کشور را دارد که با توجه به زمینه کاری که در آن شهر هم برای کارگردانی و هم برای کار هنری فراهم شده است شاید در چند ماه آینده هجرت کنند . به همین بهانه از سرپرست گروه خواستیم توضیح دهد و ایشان گفت : ...
بنده هنوز هیچ تصمیمی نگرفتم و تا زمانی که خانواده اجازه ندهند . من مطیع فرمان خانواده ام . زیرا تا این لحظه هر چه دارم و هر چه کردم لطف خانواده بوده است . چه در حال حاضر و چه در سالهایی که در شهر اراک به مدت کوتاهی مشغول بودم . همه اینها برای این است که هم خود و هم همه هنرمندان بدانند که زندگی و افراد خانواده ارزششان بیشتر از مسائل و اهداف شخصی هنری می باشد . ای کاش حرکتی نکنیم که در اهداف شخصی هنری موفق باشیم اما در مدیریت زندگی و خانواده ضعیف جلوه کنیم . هر چه می کنیم برای خدمت به انسانیت و انسان مداری است و گاهی گذشت همان حرکات و برداشت های هنری و تئاتری است . حتما نباید بر روی صحنه اجرا شود . همان لحظه که زندگی می کنیم باید در گفتار و کردار و منشمان الگوی اساسی و تئاتری برای همه باشیم . چرا که هنرمند آینه تمام نمای واقعیت است و بد و خوب را به تصویر می کشد تا دیگران از آن عبرت گیرند . اما حیف و هیهات که غافلیم و تنها در بند یک موقعیت آن مانده ایم و ان فقط خودنمایی است و ارزای شهوات انسانی که از هزاران راه دیگر ممکن است اما ما از این هنر مقدس برای ارزای آن استفاده می کنیم که واقعا متأسفم ...
به همین دلیل و هزاران دلیل دیگر تا هجرتم قطعی نشده است هیچ چیز معلوم نیست و شاید برای همیشه در شهر خودم میبد بمانم و یا شاید برای مدت کوتاهی بروم و یا شایدهای دیگر که همه بازی روزگار است و مثل مردم دیارم می گویم : هر چه خدا قسمت کند همان راضی ام . رضا بقضائک ، تسلیما لامرک ...